اندیشه وهنر معلم
راه معلم: مابایدبرای رسیدن به دموکراسی ازکودکان آغازکنیم،تنهاراه رسیدن به دموکراسی آموزش وپرورش است.

 آنچه بر ما گذشت...!  ( ازشکوهی تا بطحایی)


 نادر پورخانی

مصاحبه امشب وزیر محترم آموزش و پرورش  جمعه سی ام شهریورماه ۹۷_  در سیمای جمهوری اسلامی  بی هیچ سببی چندین سیلی ناب بر خاطرات خطیر ِ  معلمی ام نواخت! 
۱_ وزیر محترم با افتخار و تبسم ملیح از نوزده سالگی _ آغاز معلمی خویش _ چه خوش سخن گفت....؟! در اولین ورود به مدرسه از در ِ ورودی معلمین، این معلم جوان وارد می شود و با سیلی ِ ناخوش ِ  ناظم مدرسه استقبال می شود!
بنظر می آید، مدرسه ی مورد نظر دبیرستان باشد!
اگر چنین فرضی درست باشد، سوالم این است که چگونه یک نوزده ساله  معلم ِ دبیرستان می شود....؟! بدون تحصیلات دانشگاهی....؟! باتوجه به سال تولدش _ که خود ذکر کرده است. (۱۳۴۲ ) در نتیجه سال شروع ِ معلمی اش باید مهر ۱۳۶۱ باشد. باز بنا به توضیحات خودش که همیشه معدلی در محدوده ی  ۱۶ داشته_ بیقین با چنین پیشینه ای _  تحصیلات ِ جهشی هم نمی تواند داشته باشد....؟!
۲_ اظهار می فرمود ؛ متوسط حقوق معلمین وزارت متبوعش اکنون  بالای دو و نیم میلیون است! و در پاسخ مجریان تلویزیونی  از کرامت و شرافت معلمی سخن گفت ....و نیز افزایش حقوق آنان در سالهای آتی و نیز از فاصله های طبقاتی در نوع مدارس موجود سخنهای ترش و شیرین گفت....؟!
آنی در هنگام صحبتهایش _ بی اختیار_  همه ی وزرای چهل سالی که بر کرسی وزارت نشستند ؛ از جلوی چشمانم _  سالهای ممتدی که  در ذهنیت خویش داشتم _ با مارش سرد و سقلمه های سخت  به رژه رفتند!
از اولین وزیر بعد از انقلاب _ دکتر غلامحسین شکوهی ، پدر تعلیم و تربیت ایران که به حق قوی ترین وزیر در طول همین چهل سال گذشته بود و هست تا آخرین وزیر _ جناب بطحایی _ که اکنون جلوی چشمانم در سیمای نظام به مصاحبه _ به زبان ِ روز _ نشسته است....؟!
آنچه در این مصاحبه _ من ِ باز نشسته معلمی که هم وزارت فرخ رو پارسای قبل انقلاب ، اعدام شده در آغاز انقلاب را دیده  تا اولین وزیر وزین ِ وزارت آموزش و پرورش _شکوهی نام آشنای کاردان با پیشیه ی تلاش و تدبیر ِ مستمر تا رسیدن به مسند وزارت ،  و تا همین آخری جناب بطحایی که کلام روز را با خنده ها و زبان تصنع _ در نگاهم _  پایه های پوپولیستی لرزانِ ریشه دوانده  در سیاست ِ رنگی  امروز کشور را ، بشدت رنگین تر می نمایاند!
می خواستم بدانم جناب بطحایی نازنین در سن نوزده سالگی با کدامین مدرک و مجویز وارد ِ  فضای آموزشی دبیرستان شده بودند..... ؟!

گویی بطحایی ها در همه ی سالهای بعد از انقلاب یک ارثیه ی خدادادی و یک کارت طلایی ِ جذب و رشد، همیشه همراه  داشتند؛ که دگر معلمین این مرز و بوم که با شرافت و وجدان معلمی ، عاشقانه پا به نهاد مقدس ِ تعلیم و ترببت نهاده بودند؛ نه تنها از آن ارث هیچ نداشتند ؛ بلکه کار و تلاش و پیشینه ی پاک آنان نیز به هیچوجه در چشمان ِ مسولان آن روز تا به امروز اصلا دیده  نشده است؛ و نمی شد....؟!
باید از هنر و استعداد ذاتی جناب  بطحایی ها بسی کتابها نوشت که تا کنون نانوشته مانده است...!

و از کرامت معلم بشیوایی سخن می گویند ؛ و باز نشسته معلمانی را می بینند ؛ باسی سال _ گاه با چهل سال تدریس عاشقانه _ هنوز هم با دو میلیون مستمری، روزهای پایانی عمر را به سیاه ترین شکل ممکن به عدم می سپارند! خنده های شیرین و رخ گلگون وزیر گویی از شدت ذوق و استعداد ذاتی ِ  صدارت، مانع دیدن می شود....؟!

بطحایی ها می توانستند با معدل ۱۶ و در نوزده سالگی ، باگام های استوار تزریقی _ که موروث زبان ِ گفتار و نگاه ِ  رفتار آنان است_ عرصه ی بلند معلمی را از ابتدا تا  انتها چنین رعنا با اعتماد به نفس ِ مانا و ماندگار _  در امتداد ِ تاریخ ادب ایران با آن پیشانی درخشان و پشتوانه ی خروشان _ چنین به خرسندی وخوشحالی ِ ساده انگارانه طی نمایند..؟! 

 
شنبه 31 شهريور 1397برچسب:, :: 10:18 :: نويسنده : *** راه معلم ***

   راه رسیدن به  " زندگی شایسته "


    رسول بداقی

گرچه پرسش "چه می توان کرد؟ " پرسشی بسیار کلی است، اما با توجه به جمیع جهات میتوان پاسخی کلی در چهارچوبی فراگیرارائه داد؟
امروزه زندگی بدون سیاست وسیاست بدون زندگی بویژه درکشورهایی که متکی به منابع طبیعی مانندنفت،گاز ومعادن هستند،دشوار است.
درکشورهایی بااین ویژگی اگرخرافه پرستی هم واردسیاست شود،همه ی زمینه هابرای دیکتاتورپرستی فراهم است.

آسایش وآرامش فرد فرد مردم حتی در دورترین روستاها به اراده ی لحظه ای فرد دیکتاتور بستگی پیدا خواهد کرد.
هنگامی که باقطع یک لحظه برق،به خاطر یک تصمیم سیاسی ، افراد کارشان تعطیل یا خواب و آرامش شان بهم میریزد.
دراین شرایط زندگی بدون سیاست معنا ندارد.

اگر " زندگی_شایسته" را یک بام تصور کنیم،برای ساختن این بام باید نخست  چهار ستون استوار برپا کرد، که هرکدام ازاین ستونها شرایط و برنامه ی ویژه خودرا دارند. 
ستونهای رسیدن به  بام یک "زندگی شایسته" :

الف) ارتباط (پیوند) پایدار 
ب)  آگاهی
پ)  همبستگی
ت)  دموکراسی

ارتباط برای آگاهی ، ارتباط و آگاهی برای همبستگی، ارتباط ،آگاهی و همبستگی برای دموکراسی، دموکراسی برای یک "زندگی شایسته"
همانطور که برهمگان روشن است،از ارتباط تا رسیدن به زندگی شایسته راههای فراوانی درپیش است، که باید رفت.
افراد و گروه های اجتماعی برای گذر از  ارتباط تا رسیدن به زندگی شایسته شیوه های گوناگونی رامی توانند درپیش بگیرند.

 درمسیرارتباط،آگاهی،همبستگی، دموکراسی  تارسیدن به زندگی شایسته، فرآیندهای پیچیده ای درپیش است.
شیوه ی تربیت افراد،نوع نگرش آنان ، نوع جامعه پذیری، هنجارهای اجتماعی ، ادبیات، شخصیتِ افراد و.... داده ها و زمینه هایی هستند، که پیشروان هر جامعه بایدبا درنظر گرفتن این ویژگیها روش مناسبی رابرای ارتباط،آگاهی، همبستگی،دموکراسی وسپس رسیدن به یک زندگی شایسته درپیش بگیرند.

ارتباطِ پایدار(پیوندِ پایدار) نخستین پایه ی  زندگی_شایسته است.

دو گونه ارتباط ضروری به نظر میرسد.

الف) ارتباط بین فردی

ب)ارتباط بین گروهی

هرکل مجموعه ای است از اعضایی که کوچکترین واحد یک کل به حساب می آید.

برای ساختن یک فرش یکپارچه و یکدست وتحقق یک هدف،باید تاروپودی درست شود، گره های بسیاری بر تن آن تاروپود زده شود.

 درهمانندی فرش به بافت اجتماعی و شکل گیری جامعه ای یکدست و هدفمند، می توان دارقالی رابه فرهنگ های کلان جامعه

 تارهارابه خرده فرهنگهای جامعه

 پودهارابه گروههای اجتماعی

گره ها رابه افراد مردم جامعه نسبت داد.

که بایدروشنفکران وپیشروان جامعه ، تک تک گره ها( افراد جامعه) را به پودها( احزاب واصناف) وتارها(خرده فرهنگها) رابه دارقالی( فرهنگهای کلان) پیوند دهند.

 

 آگاهی دومین ستون"  زندگی شایسته"

برای ساختن بام استوارومحکمی به نام " زندگی شایسته"ستون دیگری  به نام "آگاهی" بایدساخت.

امابرای ساختن ستون آگاهی این پرسش مطرح است که :

"چه نوع آگاهی ای، ازطرف چه کسانی و به چه کسانی بایدداده شود؟ "

بشربه علوم بسیار گسترده ای دسترسی داشته ودانستنی های بسیاری درطول تاریخ انباشته است.

اما برای زیستنی درست باید دست کم، ضروری ترین آنهاازطرف همگان به همگان ارائه شود،حقوق اجتماعی،حق اشتغال،حق مسکن، وظایف و تکالیف حاکمان ومردم،اصول انسانی،تاریخ صدساله ی اخیر،روش درست اندیشیدن، قضاوت بی غرض، پرسشگری، وجدان بیدار،توانایی درگفت وشنود، تحمل باور وسخن دیگران، عدم خشونت،حق بهداشت وآموزش درست ورایگان و....

شایسته است این آگاهی ازطرف همه ، برای همه انجام شود، یعنی آزادی در اطلاع رسانی در بین مردم.

 

 اماسومین ستون "  زندگی شایسته" همبستگی است.

ازآنجایی که انسان خود به تنهایی نمی تواند خوشبختی خود رافراهم کند، وبرای سلامتی جسمی و روحی خودنیاز به همنوع دارد،سطح خرد وکلان بهتر است، برای زندگی شایسته دربرخوردبا نیازهای جسمی و روحی خود، همچنین توانایی رویارویی باحاکمیت سیاسی و گروههای ضدانسانی راه همبستگی رادر پیش گیرد.

بزرگترین خطرپبش روی انسان قدرت سیاسی حاکم است،افراد وگروههای اجتماعی برای برتری بر قدرت سیاسی که منابع ثروت وارتباطات رابدست گرفته اند،شایسته است،راه جلوگیری از به بردگی کشیده شدن فردفرد جامعه، قدرت محکمی به نام همبستگی ملی، دربرابرقدرت حاکمان بوجودآورند.

وبدانندکه :

" زورگویی وستم حاکمان به یک شهروند،ستم به همه است."

" حاکمان رفتنی اند،ملت ماندنی"

" قدرت هدفش به بردگی کشیدن همه است."

 

  دموکراسی چهارمین پایه ی " زندگی شایسته"

 است،دموکراسی همان همبستگی ملی است،امااین همبستگی بایداصولی داشته باشد. (عقلانیت)_(مهرورزی وآرامش وآسایش )دومیوه ی دموکراسی هستند.

عقلانیت که یکی ازتوانایی های انسان است،خودیکی ازبزرگترین پایه های دموکراسی میباشد.

اماجامعه ای که مردمش مهرورزی دارند، میتوان گفت درآرامش(امنیت) وآسایش(رفاه) هستند،که به جایگاه مهرورزی رسیده اند.




 
پنج شنبه 15 شهريور 1397برچسب:, :: 20:18 :: نويسنده : *** راه معلم ***

مابرای رسیدن به دموکراسی،بایدازکودکان آغازکنیم ////////////// ///////////////
درباره ی سایت

به سایت اندیشه وهنر معلم خوش آمدید.>>>>>>>>>>>> راه معلم : ماناچاریم دموکراسی راازکودکان آغازکنیم. / تنهاراه رسیدن به دموکراسی آموزش وپرورش است./ آموزش دموکراسی ازگفت وگو آغازمی شود./کودکان رابایدبه شنیدن حرف همدیگرعادت دهیم/ وجدان بیدار/ پذیرش منطق /تعادل عقل و احساس / پرهیزازمفت خوری / رعایت قانون جمع / برتری منافع جمعی بر منافع فردی / این تفکر که "هیچکس بدون اشتباه نیست."رابایدبه کودکان بیاموزیم. /// اصل ۳۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی : دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد. //// اصل ۲۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی : احزاب، جمعیت‏ها، انجمن‏های سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته‌شده آزادند، مشروط به این که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچ‌کس را نمی‌توان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبورکرد.
تنهاراه رسیدن به دموکراسی آموزش وپرورش است ..........
">
تازه ها
نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 33
بازدید کل : 5496
تعداد مطالب : 169
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1